نقد و بررسی
کتاب با این جمله شروع می شود که یکی از آغازهای مشهور تاریخ ادبیات است: دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر در ماندلی پا گذاشتم و توسط زن جوانی روایت می شود کا تا پایان داستان نام او را نمی فهمیم و صرفا به نام خانم دووینتر شناخته می شود. داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می شود و مرد جوان به او پیشنهاد ازدواج می کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از داده و سیر داستان پرده از این رازبر می دارد که زن جذاب و متوفی مرد جوان، زنی فاسد و هوس باز بوده و شبی که او منتظر معشوقه اش بوده، ناگهان با شوهرش روبرو می شود و پس از دادن خبر دروغین آبستن بودنش به دست او کشته می شود و شوهرش آقای ماکسیمیلیان دووینتر جسدش را به همراه قایق شخصی اش در دریا غرق میکند. پس از یکسال با پیدا شدن جسد ربه کا ماکسیم دوویمنتر پای میز محاکمه کشیده می شود. به آتش کشیده شدن قصر مرد ثروتمند و افشای راز همسر جذاب و زیبایش نشانی از حقایق و نیمه پنهان وجود آدمها است که با ظاهری آراسته و با شکوه پوشانده شده است. در حالی که در داخل این ظاهر براق و خیره کننده، آدمها در حال زجر کشیدن و زجر دادن یکدیگر هستند و هیچ یک از حقایق به چشم افراد ساده دل و ظاهر بین که از خارج این زندگی به آن نگاه می کنند، نمی آید
امتیاز و دیدگاه کاربران
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید ثبت دیدگاه