نقد و بررسی
روی پل، از پشت سر قامتی گذشتم که روی جان پناه خم شده بود و به نظر می رسید دارد گذر آب را تماشا می کند. نزدیکتر که شدم، هیکل ترکه و باریک زن جوانی را دیدم که لباس سیاه پوشیده بود. میان موهای تیره و یقه ی بالاپوشش، فقط پس گردن شاداب و خیسش که من نسبت به آن حساس بودم، دیده می شد. اما پس از اندکی دودلی به راهم ادامه دادم... حدود پنجاه متری دور شده بودم که صدایی شنیدم که به رغم دور بودن، سکوت شبانه به نظرم وحشتناک آمد، صدای افتادن جسمی توی آب. بی درنگ ایستادم، اما به طرفی که صدا آمده بود، برنگشتم. کم و بیش پس از آن، صدای فریادی را شنیدم که چندین بار تکرار شد و همراه با مسیر آب جلو می رفت، بعد ناگهان شنیدم که چندین بار تکرار شد که پس از آن در دل شب ناگهان به حالت تعلیق درآمد، به نظرم پایان ناپذیر آمد. دلم می خواست بدوم ولی از جایم تکان نخوردم...
مشاهده بیشتر
بستن
امتیاز و دیدگاه کاربران
شما هم درباره این کالا دیدگاه ثبت کنید ثبت دیدگاه